گاه‌نوشت های علیرضا کاربُر

درباره زندگی، استارتاپ ها، کسب‌وکارهای اینترنتی و اقتصاد دیجیتال

بازاریابی درونگرا – قسمت 3 (معرفی اجزاء)

بدون دیدگاه

این مطلب در ویژه نامه استارتاپ روزنامه شرق تحت عنوان «بازاریابی درونگرا (3)» منتشر شده و در وبلاگ بازنشر داده می‌شود.

گفته شد که واژه Inbound Marketing برای اولین بار توسط آقای Brian Halligan در سال 2005 به کار برده شده است. یک وبلاگ نویس حوزه فناوری به نام Dharmesh Shah که در آن زمان وبلاگش بسیار بیشتر از وب سایت یک شرکت صاحب نام که تیم تخصصی بازاریابی دیجیتال داشت بازدیدکننده داشت به این نتیجه رسیدند که : ” مردم – مشتریان – علاقه ای به اینکه توسط بازاریاب ها و یا متخصصین بازاریابی اقناع بشوند ندارد، بلکه مردم دوست دارند بازاریاب یا متخصص بازاریابی در زمان مدنظر به کمک وی بشتابد. “
ایده اصلی همانطور که قبلا نیز مطرح شد این بود که به جای هجوم تبلیغات به اذهان مشتریان، فضایی فراهم گردد که مشتریان خود به خود به سمت کسب و کار حرکت کنند و در این میان “تولید و توزیع محتوی ” اصلی ترین نقش را دارد.
یکی از محوری ترین بخش های بازاریابی درونگرا، وب سایتِ شما می باشد. وب سایت شما همان ابزاری است که مشتریان بالقوه را به سوی کسب و کارتان جذب نموده، سپس با ثبت نام ایشان وسپس به کمک ابزارهای Email Marketing و برنامه های ارتباط با مشتریان، آن ها را مرحله مرحله فیلتر می نماید تا به مشتری بالفعل و سپس به مشتری وفادار تبدیل نماید.
با در نظر گرفتن فرآیند فوق متوجه می شویم که Inbound Marketing چیز جدیدی نیست. بلکه می توان آن را ترکیبی از “بازاریابی محتوی”، ” بهینه سازی برای موتورهای جستجو”، “بازاریابی ایمیلی”، ” برنامه های مدیریت ارتباط با مشتریان”و… دانست.
لازم است به هرکدام از مفاهیم فوق نگاه دقیقتری داشته باشیم.

چون مبنای اولیه Inbound Marketing مبتنی بر تولید و توزیع محتوی است، می توان آن را با کمی اغماض به Content Marketing یا بازاریابی محتوایی نزدیک دانست، بازاریابی محتوایی رابطه بسیار نزدیکی با ” داستان سرایی در بازاریابی” دارد، مفهوم داستان سرایی در بازاریابی مدتها پیش از اینکه اینترنت بوجود بیاید در علم بازاریابی کاربرد گسترده ای داشت.
در یک تعریف بازاریابی محتوایی را اینگونه معرفی می کنند: بازاریابی محتوایی، بازاریابی و فرایند تجاری برای تولید و توزیع محتوای مناسب و با ارزش برای جذب، دستیابی و همراه کردن گروهی خاص از مشتریان با هدف هدایت ایشان به انجام یک رفتار سودآور (خرید، عضویت در یک نرم افزار، استفاده از یک سرویس یا…) می باشد.
همانطور که می بینیم بازاریابی محتوایی و بازاریابی درونگرا نقاط مشترک زیادی دارند. بعضی می گویند بازاریابی محتوایی بخشی از بازاریابی درونگرا – اصلی ترین بخش – می باشد و از طرف دیگر طرفداران بازاریابی محتوایی معتقدند پیاده سازی اصولی استراتژی بازاریابی محتوایی شامل پیاده سازی اصول بازاریابی درونگرا نیز می شود، اما آنچه مسلم است هر دو نظریه بر تولید محتوای با کیفیت و ضرورت فراهم کردن ابزار رسیدن مخاطب به این محتوی تاکید می کنند.

بهینه سازی وب سایت برای موتورهای جستجو یا SEO، به عنوان یک تکنیک درون سازمانی مدتها پیش از مطرح شدن مفاهیمی مثل بازاریابی درونگرا و بازاریابی محتوایی مطرح بود. هدف اصلی از SEO افزایش تعداد بازدیدکنندگانی(ورودی) است که از طریق موتورهای جستجو و براساس جستجوی عبارت ها و مفاهیم مشخص به سایت مراجعه می کنند.
فعالیت در حوزه SEO یک فعالیت دو سویه است. از یک سو باید قواعد موتورهای جستجو را بدانیم و از سوی دیگر این قواعد را در وب سایت خود پیاده سازی نماییم تا به اصطلاح سایت ما Search Engile Friendly گردد.( مورد توجه موتورهای جستجو قرار بگیرد. )
این قواعد به مرور و با پیشرفت تکنولوژی های مرتبط با ذخیره و تحلیل داده ها، در حال رشد می باشند. در ابتدا توجه اصلی موتورهای جستجو فقط به ” کلمات کلیدی ” و ” Meta Tagها ” بود و سایت ها براساس این دو معیار رتبه بندی می شدند. موتور جستجوی گوگل برای اولین بار معیار ” ورود به وب سایت ” را به عنوان یک معیار رتبه بندی جدید معرفی کرد، سپس گوگل “محتوای با کیفیت و مرتبط ” را به عنوان یک معیار مهم برای رتبه بندی وب سایت ها ارائه نمود.
نکته بسیار مهم این است که با پیشرفت الگوریتم های موتورهای جستجو، دیگر انجام یک سری امور فنی مرتبط به SEO ( به تنهایی و بدون به کارگیری دیگر ابزارها) اصلا کارساز نیستند.به قول Rand Fishkin مدیر وب سایت SEOmoz از حرفه ای ترین وب سایت های این حوزه، SEO فقط یک ابزار است اما Inbound Marketing یک راهبرد است.



برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *